درختی با میوه هایی به شکل زن+عکس

  

درختی با میوه هایی به شکل زن   

 

 

درختی بسیار شگفت انگیز چندی است که بحث بسیاری از سایتهای دنیا شده است. آیا این تصاویر واقعی است. اگر واقعی است باید نگرشی عمیقانه نسبت به این درخت داشت. چرا خدا درختی آفرید که میوه های آن به شکل زن میباشد. نام این درخت که در کشور تایلند میروید Nareepol است. nareee به معنی زن یا دختر و Pol به معنی درخت و گیاه میباشد. محل روئیدن این درخت در استانی واقع در 500 کیلومتری بانکوک میباشد. با توجه به اینکه خود ما نیز این درختان را از نزدیک ندیدیم بنابراین به قطع در مورد آن اظهار نظر نمیکنیم. تصاویر زیر نشانگر شکل زن گونه میوه های این درخت است.

طلاق به خاطر کلاه گیس عروس کچل!

  طلاق به خاطر کلاه گیس عروس کچل! 

 

 

 

تازه دامادى که چند روز پس از عروسى متوجه شده بود همسرش طاس است با مراجعه به دادگاه خانواده خواستار جدایى از او شد.  

این مرد که سیاوش نام دارد و یک سال قبل دختر مورد علاقه اش به نام نازنین را به عقد خود درآورده بود در طول این مدت تصور می کرد همسرش مو دارد ولی چند روز بعد از برپایی جشن عروسی اش با دیدن یک کلاه گیس در خانه پی برد زنش او را فریب داده و طاس است.

سیاوش پس از فهمیدن این موضوع صبح دیروز به دادگاه خانواده رفت تا زن فریبکارش را طلاق دهد.

وی به قاضی رسیدگی کننده به این پرونده گفت؛ یک سال قبل به پیشنهاد یکی از دوستان مادرم به خواستگاری نازنین رفتم. ظاهر زیبای او از یک سو و تعریف و تمجیدهای مادرم از سوی دیگر باعث شد به او دلبسته شوم، به همین علت پس از چند ماه او را به عقد خود درآوردم. در طول این یک سال من و نازنین مدام با هم در تماس بودیم و حداقل هفته یی یک بار همدیگر را می دیدیم. حتی چندین مرتبه هم مسافرت رفتیم و من جز خوبی چیزی از همسرم ندیدم. بالاخره زمینه های برگزاری جشن عروسی مان فراهم شد و هفته گذشته مراسم باشکوهی برگزار کردیم و از فردای آن به خانه خودمان رفتیم. از آن روز به بعد متوجه تغییر رفتار نازنین شدم. او کمی مضطرب به نظر می رسید اما در این باره حرفی نمی زد. چندین بار هم در این باره با او صحبت کردم اما وی گفت چیز مهمی نیست و فقط دلتنگ خانواده اش شده است.

این حالت همسرم ادامه داشت تا اینکه یک روز که زودتر از همیشه به خانه برگشتم صحنه عجیبی را دیدم. همسرم داخل حمام بود و یک گلاه گیس روی میز آشپزخانه قرار داشت. چند دقیقه منتظر شدم تا نازنین بیرون آمد آنگاه ناباورانه دیدم او طاس است. او که از دیدن من شوکه شده بود شروع به گریه و زاری کرد اما گریه هایش برایم هیچ ارزشی نداشت. او یک سال با یک کلاه گیس من را فریب داده و با زندگی ام بازی کرده بود.

پس از آن به خانه پدرزنم رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او که از این ماجرا شرمنده شده بود، گفت نازنین به خاطر ابتلا به یک بیماری پوستی مدتی است موهای سرش ریخته است.

من که از این ماجرا به شدت عصبانی شده بودم با خانواده ام مشورت کردم و با وجود اینکه بیش از یک هفته از آغاز زندگی مشترک مان نمی گذرد، تصمیم گرفتم نازنین را طلاق بدهم.

در پی اظهارات این مرد رئیس دادگاه رسیدگی به این پرونده را به جلسه دیگری موکول کرد تا با حضور نازنین این ماجرا بررسی شود.

عکس ها و بیوگرافی هنرپیشه های سریال لاست

 

عکس ها و بیوگرافی هنرپیشه های سریال لاست 
 
متیو فاکس ( جک شفرد ) : 
 
 
 
در آخرین تست بازیگری جیمز کش نقش را به متیو فاکس واگذار کرد.
مایکل کیتون برای نقش جک در نظر گرفته شده بود, اما ماجرا برعکس بود و چون قرار بود او در همان قسمت اول کشته شود نقش را رد کرد.
خالکوبی روی بازوی جک واقعی بوده و به معنای " عقابها آسمان را می شکافند " در اصل از یکی از شعرهای مائو گرفته شده است.
جراح ستون فقرات. از همسرش جدا شده است و به تازگی پدرش را از دست داده. رهبری بازماندگان بر عهده ی اوست هرچند که برای جک، این مسئولیت سنگینی است. او بیش از اندازه دنبال منطق رویدادها است و به شهود و غریزه اصلاْ توجهی ندارد. به همین خاطر بارها و بارها با برخی از شخصیت های داستان دچار مشکل می شود، از جمله سعید و جان لاک. بارزترین اختلاف آنها در اپیزودی است که بن با هویت مجعول گیر بازماندگان افتاده و در حالی که بقیه از جمله سعید اعتقاد دارند که او یکی از "دیگران" است، جک می گوید دلیلی وجود ندارد که او از "دیگران"باشد و حتی وقتی سعید می خواهد با شکنجه، بن را مقر بیاورد جک مانع او می شود. در مجموع، این جزیره هیچ منطقی را نمی پذیرد و به همین خاطر است که در صحنه های بسیاری، جک حرص مخاطب را در می آورد! 
 
تری ئوکوئین ( جان لاک ):
 
 
 
جان در دوران جوانی، پدرش با دوز و کلک یک کلیه اش را دزدید و بعدها او را از ساختمان به پایین پرت کرد که منجر به فلج شدن او شد. اما بعد از سقوط، جان علاوه بر شفا پیدا کردن، قدرت های ویژه ای را نیز به دست آورد و به همین خاطر او عقیده دارد که این جزیره جای منحصر به فردی است و به همین خاطر دوست ندارد از آنجا خارج شود. با این حال، خاطرات گذشته و بلاهایی که پدرش بر سر او آورد هنوز رهایش نمی کنند و او را آزار می دهند.
جان لاک, فیلسوف قرن نوزدهم بود که انسانها را از بدو تولد تا مرگ لوح نا نوشته می دانست. کاملا مشخص است که تولید کنندگان تحت تاثیر او بوده اند.
تری ئوکوئین تنها هنر پیشه ای بوده است که در اولین جلسه انتخاب بازیگر تست صدا نداد, چون جی جی آبرامز معتقد بود او بهترین شخص برای این نقش است و واقعا احسنت به این انتخاب.
 
مایکل امرسون ( بن لینیوس ) : 
 
 
 
رهبر گروه "دیگران". بسیار موذی، باهوش و البته بی رحم. او به دروغ به زیردستانش گفته است که تمام عمرش را در جزیره گذرانده است درحالی که او در حوالی پورتلند به دنیا آمد و هنگام به دنیا آمدن از مادر یتیم شد. هنگامی که نوجوان بود به همراه پدرش که در ابتکار دارما استخدام شده بود به جزیره آمد. او هنگام جوانی با همدستی دیگر ساکنان جزیره علیه ابتکار دارما کودتا کرد و قدرت مطلق جزیره شد. اما او نیز اربابی مرموز به نام جاکوب دارد. سرنوشت طوری رقم می خورد که نجات زندگی وی بسته به تصمیم جک خواهد بود.
در اصل او تنها برای بازی در 3 قسمت قرارداد بست اما سازندگان به قدری تحت تاثیر او قرارگرفتند که قراردادش را برای بازی در 5 قسمت تمدید کردند.سپس او نقش ثابتی در فصل های 3 و 4 گرفت .

او نامزد جایره "امی" برای نقش مکمل در سریال لاست شده است .
در حقیقت نقش بن با بازی خوب او بازنویسی شد .
یک ضد قهرمان بسیار دوست داشتنی که خودش می گوید: " من همیشه نقشه ای در سرم دارم. " 
 
 اوانجلین لیلی ( کیت آستن ) : 
 
 
 
در داستان اصلی, کیت زن میانسالی است که از همسرش جدا شده و در هنگام سقوط هواپیما به دستشویی رفته است. بعدها با تغییر بازیگر این سناریو برای شخصیت رز اجرا شد .
به خاطر کشتن مردی که مادرش را از راه بدر کرد مدتی تحت تعقیب یک مارشال آمریکایی بود و عاقبت در استرالیا به دام او افتاد و قرار بود با پرواز ۸۱۵ به آمریکا بازگردانده شود که هواپیما سقوط کرد و از شانس کیت، مارشال چند روز بعد از سقوط درگذشت. ولی راز او را تعداد معدودی از جمله سایر، جک و هارلی می دانستند. او هم علاقه مند به جک و هم دلبسته ی سایر است. با اینکه عاشقانه جک را می پرستد، ولی به دلیل تشابه گذشته اش با سایر با او نیز همذات پنداری شدیدی دارد که این در او کشش خاصی به سایر ایجاد کرده است. به هرحال، کیت در جزیره با سایر رابطه ی جنسی برقرار می کند و به نظر می رسد که انتخاب خود را کرده باشد.
او آخرین بازیگری بود که برای سریال انتخاب شد.او در اصل کانادایی است و به خاطر این و نداشتن ویزای کار و اقامت طولانی مدت مشکل داشت که بلافاصله بعد از حل مشکل مستقیم به هاوایی پرواز کرد.
 
امیلی دی راوین (کلیر لیتل تون) 
 
 
 
کلیر بی آنکه بداند، از طرف پدر خواهر ناتنی جک است. او پس از تصادف مادرش، مدتی با دوست پسرش زندگی کرد و باردار شد. اما دوست پسرش زیربار مسئولیت نرفت و کلیر تصمیم گرفت بچه را به دنیا آورده و آن را به یک زوج نابارور ببخشد. ولی یک پیشگو به او گفت که بچه اش تنها با او خوشبخت خواهد شد و یک بلیت سفر به لس آنجلس با پرواز ۸۱۵ به او داد و تاکید کرد که حتما با این پرواز به آن شهر برود و در آنجا یک زوج هستند که حتماْ فرزند او را خوشبخت خواهند کرد. ولی پس از سقوط هواپیما کلیر دریافت که پیشگو حتم می دانسته که هواپیما سقوط خواهد کرد و بدینگونه فرزندش نزد خودش باقی خواهد ماند. "دیگران" اتان را مامور کرده اند تا مراقب او و بچه اش باشد ولی بعد از اینکه اتان لو می رود، "دیگران" کلیر را می دزدند. 
 
 
 
جولیت: متخصص باروری که در بخش تحقیقات دارویی دانشگاه میامی مشغول به کار بود. او توانست خواهرش را که به دلیل ابتلا به سرطان نابارور بود، بارور سازد و به خاطر این دستاورد مورد توجه بن لینوس قرار گرفت که در جزیره با معضل زایمان زنان روبرو شده بود. او اتان رام و ریچارد آلپرت را روانه ی آنجا ساخت تا جولیت را مجاب به همکاری در تحقیقات مربوط به ناباروری زنان کنند. تنها مانع این همکاری شوهر سابق جولیت بود، اما او به طرز مشکوکی کشته شد و جولیت پس از وداع با خواهر، همراه اتان و ریچارد عازم جزیره شد. 
 
جاش هالوی ( جیمز ساویر فورد ): 
 
 
 
هویت اصلی وی جیمز فورد است. در دوران کودکی، مردی به نام سایر مادر او را اغفال کرد و پول های پدرش را دزدید. به همین خاطر پدرش بعد از کشتن مادر جیمز، خودکشی کرد. جیمز دوران کودکی سختی داشت و همان موقع نامه ای به سایر نوشت و عهد کرد که انتقام پدر و مادرش را از او بگیرد و به همین خاطر نام مستعار سایر را برای خود انتخاب کرد. او پیش از سقوط هواپیما به اشتباه مردی را که گمان می کرد سایر است به قتل رساند ولی زود به اشتباه خود پی برد. آیا جزیره فرصت انتقام گیری را برای او مهیا خواهد کرد؟
در اصل قرار بود شخصیت ساویر مردی اتو کشیده و کت و شلواری . کلاه بردار و البته با سن بیشتر باشد. اما وقتی او هنگام تست بازیگری, صندلی را با لگد هل داد و فریاد کشید,سازندگان را تحت تاثیر قرارداد و آنها تصمیم گرفتند نقش اورا تبدیل به مردی تندخو و بداخلاق کنند.

جرج گارسیا, متیو فاکس و دومینیک موناگان همگی برای نقش ساویر تست بازیگری دادند,چون در آن زمان هنوز شخصیتهای دیگر خلق نشده بودند . 
 
جرج گارسیا ( هارلی): 
 

 
هارلی با استفاده از کد ۴۸۱۵۱۶۲۳۴۲ در لاتاری برنده ی ۱۵۶ میلیون دلار شد و از آن موقع پشت سرهم بدشانسی آورد. پدربزرگش مرد، شهاب سنگ به رستوران فست فودی که تازه خریده بود اصابت کرد و ... . او اعتقاد دارد که به خاطر استفاده از آن اعداد نفرین شده است و به خاطر حضور او در هواپیما بود که پرواز ۸۱۵ سقوط کرد! اما جلوتر در می یابد که کد فوق با این جزیره بی ارتباط نیست! هارلی با وجود گیر افتادن در این جزیره، بازهم از غذا دزدی و پرخوری دست بر نمی دارد.

وی بخاطر این سریال عروسی خواهرش را از دست داد.
جرج گارسیا اولین بازیگری بود که برای سریال انتخاب شد.
تکه کلام او (Hey Dude) برای مدت ها بین دوست داران سریال همه گیر شده بود. 
 
یونجین کیم (سان): 
 
 
 
ابتدا قرار بود نقش کیت را ایفا کند اما سازندگان احساس کردند آنچه در کیت دنبالش هستند در او وجود ندارد, بنابر این نقش همسر کره ای را برای او انتخاب کردند.

وی ابتدا نقش سان را نمی پذیرفت اما آبرامز او را متقاعد کرد.

گرچه در سریال اسم فامیل جین را روی همسرش سان گذاشتند اما در کره این قضیه مرسوم نبوده و زنان را با نام فامیل همسرانشان صدا نمی کنند. 
  
دومینیک موناگان (چارلی):
 
 
 
قرار بود چارلی کمی پیرتر باشد,اما وقتی از موناگان تست گرفتند,نویسندگان و سازندگان عاشقش شدند و نقش چارلی را بازنویسی کردند.

اسم اصلی گروه موسیقی چارلی "باغ وحش حیوانات اهلی" بود.اما نام آم باید عوض می شد چون در دنیای واقعی چنین گروهی با چنین اسمی وجود داشت.

خالکوبی چارلی به این مضمون است که "زندگی با چشمان بسته راحت تر است". این بیت مربوط به آهنگ "مزرعه های توت فرنگی" تا ابد از بیتل ها می باشد. 
 
ناوین اندروز (سعید جراح) 
 

 
 
سعید جراح همشهری صدام حسین و افسر مخابراتی و شکنجه گر در رژیم بعثی وی! او علاوه بر مهارت های نظامی، در امور الکتریکی و مخابراتی نیز توانمند است. عشق دوران نوجوانی و جوانی وی دختری به نام نادیا بود که وقتی به خاطر مبارزه علیه رژیم صدام دستگیر و به اعدام محکوم شد، سعید با کشتن فرمانده اش به او کمک کرد بگریزد. او ذاتاْ به جستجوی اکتشافی در جزیره علاقه مند است و توانایی های نظامی و مخابراتی اش نیز بسیار به کمک وی و بازماندگان می آید، بخصوص در فصل سوم که بازماندگان با "دیگران" درگیری نظامی پیدا می کنند.