سینمای جهان: غروب

 

سینمای جهان: 

 

evening 

 

غروب 

 

 

 

ژانر: درام/ رمانتیک  

مدت: 1 ساعت و 57 دقیقه  

سال : 2007  

محصول : آمریکا  

کارگردان: Lajos Koltai   

بازیگران:Vanessa Redgrave, Meryl Streep, Toni Collette, Claire Danes, Natasha Richardson

 

آن پیرزنیست در بستر مرگ که خاطرات گذشته و سالهای دور در روزهای آخر عمرش به ذهن او هجوم آورده اند به گونه ایی که خیال و واقعیت و آدمهای گذشته و حال در ذهن بیمار او قابل تفکیک نیستند. دختران جوان آن . یعنی نینا و کنستانس برای مراقبت و پرستاری از مادر بیمار به نزد او آمده اند. کنستانس ازدواج کرده و دارای دختر و پسری خردسال است و نینا نیز به همراه نامزد خود به آنجا آمده. مرور کردن خاطرات آن و به زبان آوردن مکرر  نام اشخاصی مثل هریس دختران آن را دچار شبهه می کند که آیا مادر دچار از شدت بیماری دچار هذیان شده یا آن آدمها واقعا در گذشته او وجود داشته اند. از همین جا اختلاف بین دخترا شروع می شود. کنستانس اصرار دارد که آدمهایی مثل هریس و بادی تنها توهم و خیال ذهن مادر پیرشان هستند ولی نینا که درباره نظر خواهرش تردید دارد زمانی که آن بیان می کند که او و هریس، بادی را کشته اند اوضاع پیچیده تر می شود. کنستانس حرف مادر را جدی نمی گیرد اما نینا سعی دارد با صحبت با مادر و تشویق او به حقیقت این این موضوع دست یابد هرچند که با پرخاش خواهرش مواجه می شود. ذهن آن مدام در حال رفت و آمد در گذشته و حال است و در طی این رفت و آمدها ما با گذشته آن آشنا می شویم.

آن جوان به همراه دوست پسر خود باد ی برای رفتن به مهمانی ازدواج لایلا خواهر بادی به دهکده ویلایی آنها رفته اند. بادی از خانواده ایی اصیل و ثروتمند است و عاشقانه آن را می پرستد. آن در آنجا با خانواده بادی آشنا می شود و استقبال گرمی از او می شود. آن همچنین با هریس که دکتر داروشناس و از نزدیکترین دوستان بادی است آشنا می شود. هریس جوانی منزوی و تنهاست که سالها خانواده اش برای خانواده بادی کار می کرده اند اما بادی با بلند نظری هریس را برادر خودش خطاب می کند. شب قبل از ازدواج همه دور هم جمع هستند و بادی به  علاقه خواهرش لایلا به هریس در گذشته  اشاره می کند که  با استقبال لایلا و هریس مواجه می شود. سپس هریس و لایلا برای رقص می روند و صحبت های درگوشی شان نشان از علاقه  آن دو به هم دارد.

خانواده همسر لایلا حسابی از او تعریف می کنند و این در حالی است که همسر لایلا از نظر آن و دیگران چندان آش دهن سوزی به نظر نمی رسد. از طرفی بادی که از 12 سالگی نوشیدن الکل را شروع کرده در تمام آن چند روز در مصرف نوشیدنی بسیار زیاده روی کرده و اکثر مواقع هوش و حواس درست و حسابی ایی ندارد. وزمانی که برای قدم زدن با آن بیرون رفته بر روی زمین افتاده و به خواب می رود. هریس بادی را به خانه برده و خود با آن همقدم می شود. آن در جواب سوال هریس درباره چگونگی آشنایی و عشقشان می گوید که او و بادی در دانشگاه با هم آشنا شده اند و بادی از دوستان برادر او بوده و سرانجام توانسته با حرفهایش توجه آن را به خود جلب کند. هریس به تقلید از روش بادی با نشان دادن ستاره ایی در آسمان خود را به آن نزدیک می کند ابتدا آن خود را کنار می کشد اما وقتی هریس می گوید با این کار خواسته برای همیشه در یاد آن باقی بماند( به تقلید از بادی) باعث جلب نظر آن شده و آن دو با هم معاشقه می کنند .   

                                   

 

صبح روز بعد آن با شنیدن صدای گریه لایلا به اتاق او می رود. لایلا به آن اعتراف می کند که عاشق هریس است و هیچ علاقه ایی به همسرش ندارد در حالیکه آن شب جشن ازدواجش برگزار می شود! آن که بابت رابطه خود با هریس احساس شرم می کند به لایلا می گوید چرا با هریس ازدواج نمی کند لایلا می گوید که هریس هیچگاه به او علاقه نداشته شب گذشته در هنگام رقص با هریس در این باره صحبت کرده اما جواب هریس نا امید کننده بوده. آن به لایلا می گوید که او اصلا مجبور نیست با مردی که دوست ندارد ازدواج کند ولی لایلا می گوید بالاخره او باید یک روز ازدواج کند و مطمئن است هیچ مردی را نمی تواند مانند هریس دوست بدارد و از طرفی نمی تواند با بهم زدن عروسی آن همه مهمان را راهی خانه های خود کند.

شب مراسم ازدواج با شکوه بسیار برگزار می شود . و در این بین رالف مردی که به عنوان ساقدوش آن انتخاب شده دلباخته آن می شو د . در مراسم ازدواج آن به اصرار لایلا آوازی را به زیبایی اجرا می کند . هریس که مجذوب آن شده از جمع جدا شده و به کنار او می رود و با او همخوانی می کند  این مسئله نظر دیگران را به  رابطه ایی که دارد بین آن دو شکل می گیرد جلب نمی کند. بعد از مراسم هریس و آن دوباره با هم روبرو شده و دوباره به هم ابراز علاقه می کنند در این بین ناگهان سروکله بادی که به علت مصرف نوشیدنی هوشو حواس درستی ندارد پیدا می شود. بادی متوجه رابطه آن و هریس می شود و آندو را که دستپاچه شده اند را با طعنه تنها می گذارد. هریس در برابر وحشت آن می گوید که روز بعد بادی تمام ماجرای آن شب را فراموش خواهد کرد. آن می خواهد به دنبال بادی برود اما لایلا او را از داخل خانه صدا می زند. آن به اتاق لایلا می رود. لایلا که برای ماه عسل آماده شده است بار دیگر با اصرار آن برای رها کردن همسرش مواجه می شود اما بدون آنکه به آن جواب درستی دهد به با خانواده خداحافظی کرده و به ماه عسل می رود.

آن به سراغ بادی که به کلبه ایی پناه برده می رود بادی یاداشت تقلبی را که آن سالها پیش در سر جلسه امتحان به او داده را به آن نشان می دهد و می گوید سالهاست که آن یادداشت را در جیب شلوارش نگه داشته. آن که این حرفها مسخره می داند به بادی می گوید که روز بعد که اثر الکل از بین برود بادی آن شب را از خاطر خواهد برد.

همه برای بازی و تفریح به لبه صخره ایی که به دریا راه دارد رفته اند و یکی یکی از بالای صخره به درون آب می پرند در این بین بادی نیز به سمت صخره رفته و با تشویق بقیه به داخل آب می پرد اما زمان می گذرد و بادی روی آب نمی آید همه نگران شده اند رالف و هریس برای نجات او به داخل آب می پرند اما دقایقی بعد بادی که از آب بیرون آمده از پشت سر جمع بیرون می آید. آن که از این شوخی بادی به شدت عصبی شده در جلوی جمع بادی را تحقیر کرده و از او می خواهد که او را رها کند و با حرفهای مسخره مثل نگه داشتن یادداشت تقلب امتحان دانشگاه  او را آزار ندهد. آن به همراه هریس آنجا را ترک می کند و از هریس می خواهد که او به جای خلوتی که کسی نباشد ببرد. هریس او را کلبه خود می برد و بادی که از خیس شدن یادداشت یادگاری اش ناراحت شده آن دو را تعقیب می کند.  آن و هریس به در کلبه رسیده اند اما در هنگام گذر از جاده بادی به شکل ناراحت کننده ایی با اتومبیلی تصادف می کند. آن و هریس صدای ترمز تصادف را شنیده اما به تصور اینکه اتفاقی نیافتاده داخل کلبه شده و به هم ابراز علاقه می کنند. رالف که با شنیدن خبر غایب شدن هریس و آن شاکی شده به همراه بقیه به ویلا بر می گردد آنها در بین راه با جسد بادی روبرو می شوند و به تصور اینکه او از شدت نوشیدن به خواب رفته به سراغش می روند اما با دیدن خون به سرعت خود را به او می رسانند او هنوز نفس می کشد. آنها بارها هریس را که پزشک است صدا می زند اما از هریس خبری نیست.  

                                      

روز بعد آن و هریس تصمیم خود را گرفته اند آنها می خواهند به ویلای بادی رفته وبا بیان موضوع از آنجا بروند اما وقتی وارد خانه می شوند با صحنه مصیبت بار مرگ بادی مواجه می شوند. در این لحظه لایلا از راه رسیده و با کنار زدن آن خود را در آغوش هریس می اندازد. آن که خود را تنها و بی پناه می بیند به تنهایی سوار قایق شده و از آنجا می رود.

بعد ها آن دوبار ازدواج می کند که ازدواج اولش با رالف است که او را پیدا کرده. او صاحب دو دختر می شود. آن تصمیم می گیرد که خوانندگی را جدی بگیرد و همچنین اصرار دارد که دخترانش را با موزیک آشنا کند اما به نظر می رسد دختران کوچک او علاقه ایی به این مسئله  نشان نمی دهند .و در آینده هم سر این مسله دل خوشی از آن ندارند. کمی بعد شرایط سخت زندگی مثل خانه داری و بچه داری و بی توجهی های همسر باعث می شود که آن آنطور که باید به آرزوی خوانندگی خود نرسد.

چند سال بعد زمانی که آن صاحب دو دختر خود شده به طور اتفاقی با هریس روبرو می شود اما هریس می گوید که به همراه همسر و فرزندش بادی برای کاری به آن شهر آمده اند. آن که متوجه تاهل هریس می شود به هریس می گوید که او نیز ازدواج کرده و صاحب دو دختر شده. نگاه های هریس و آن هنوز رنگ عاشقانه دارد.

زمان حال:

نینا به سراغ آن رفته و به مادر خود خبر بارداریش را می دهد. و در برابر خوشحالی آن می گوید اما نمی داند که آیا می خواهد با نامزدش ازدواج کند یا نه و اینکه کسی جز مادر در باره بارداری او نمی داند. کمی بعد نینا و خواهرش کنستانس با هم به مشاجره می پردازند. کنستانس نینا را متهم به بوالهوسی می کند و این که او عادت دارد هر پنج سال یک بار شغل و دوست پسرش را عوض کند و با این روشی که در پیش گرفته به هیچ جا نخواهد رسید نینا دربار بارداری خود به خواهرش می گوید کنستانس باشادمانی نینا را در آغوش می گیرد و با شیفتگی اعتراف می کند با اینکه بچه ها و زندگی اش را خیلی دوست دارد اما گاهی وقتها خیلی دوست دارد تنها یک دختر لاشی باشد که 7تا دوست پسر دارد! 

کمی بعدپیرزنی به دیدن آنها می آید و با دیدن دخترها می خواهد که آن را ببیند. دخترها او را به اتاق آن راهنمایی می کنند. آن که در طی این مدت مدام با اشباح و انسان های خیالی مثل هریس و ... روبرو شده ابتدا پیر زن را یکی دیگر از همان ها می داند اما پیرزن می گوید که او لایلاست. آن دو با شادمانی یکدیگر را در آغوش می گیرند. آن سراغ گذشته را می گیرد. لایلا می گوید که سه بچه دارد و شوهرش را 7سال پیش از دست داده و هریس هم ازدواج کرده و برا ی هم کارت پستال می فرستند.

زمانی که لایلا قصد رفتن دارد نینا در باره هریس از او می پرسد. لایلا می گوید هریس در واقع وجود داشته و دوست پسر قدیم مادر آنها بوده که حالا تبدیل به پیر مردی شده. نینا با نگرانی می پرسد آیا مادرش در گذشته کار خطایی کرده اما لایلا با مهربانی به نینا اطمینان می دهد که مادرش دختر بسیار خوب و عاقلی بوده. او نینا را که حالا به آرامش رسیده را تنها می گذارد. نینا خبر بارداری خود را به نامزدش می دهد و با شادی بسیار او مواجه می شود.  

                      

                    

بر روی فرش قرمز   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد